۱۳۸۷ مرداد ۲۶, شنبه

نگاهی به فیلم ترانه تنهایی تهران ساخته سامان سالور

نگاهی به فیلم ترانه تنهایی تهران ساخته سامان سالور

ترانه تنهایی تهران


سرانجام فیلم ممنوعه "ترانه تنهایی تهران" که تنها فیلم ایرانی در جشنواره کن بود، در خانه سینما برای یک نوبت اکران شد.

"ترانه تنهایی تهران" به کارگردانی سامان سالور فیلمی است ضد ستاره و از این نظر در سینمای ایران که در این روزگار در بازی ستاره های جذاب خلاصه شده است، فیلمی متفاوت است.

در این فیلم برخلاف فیلم های روز سینمای ایران هیچ چهره زیبارویی بازی نمی کند. ترانه تنهایی داستان دو مرد تنهاست که شعلشان نصب ماهواره است.

یکی از آن ها سن و سال دار با قد بلند و چهره ای گرفته و شبیه تبپ های مذهبی و دیگری مردی کوتاه قد، جوان با چهر ه ای غیر جذاب. یکی پرحرف است و مدام حرف می زند و اغلب هم حرف هایش در دو موضوع است یا خالی بندی درباره خودش یا غر زدن سر همکارش که در ضمن پسرخاله اش هم هست.

دیگری هم که به ندرت حرف می زند، وقتی حرف می زند با اشاره به جنگ می کند و ادای آدم های موجی را در می آورد یا به گفتن تک جمله ای بسنده می کند.

آن دو در کار خود هم آن قدر ها ماهر نیستند و از سر ناگزیری و بی کاری و فقربه این کار روی آورده اند. در واقع شغل نصب ماهواره باعث می شود که آنان به بالای شهر رفت و آمد داشته باشند.

کارگردان در رفت و آمد های دو شخصیت فیلم از پایین شهر به بالای شهر و برعکس، به ارائه تصویری از بی عدالتی ها و تبعیض ها و حداقل تفاوت های طبقاتی بدون این که به ورطه مستقیم گویی بیافتد، می پردازد.

اغلب صاحبخانه هایی که این دو در خانه های آنها ماهواره نصب می کنند، در فیلم دیده نمی شوند و آن چه تماشاگر می بیند، رفت و برگشت این دو ماهواره نصب کن است و از غر زدن های مرد کوتاه قد متوجه ماجراهایی می شود که اتفاق افتاده است.

این ندیدن صاحب خانه در دو مورد نقض می شود، یک بار صاحبخانه مردی است مسن که بالای سرشان قدم می زند، بدون این که با آنان همکلام شود و یک بار هم صاحبخانه زنی است تنها که هر دوی آنان عاشقش می شوند، عشقی آن قدر تخیلی که حتی فرصت ابرازش حاصل نمی شود.


این فیلم با این که به فقر، بی عدالتی و تبعض اشاره دارد، اما بیش تر به غیاب عشق می پردازد، به تنهایی.

از پیدا شدن این زن ماجرایی درباره دو شخصیت فیلم آشکار می شود. مرد قد بلند هر گاه از زنی خوشش می آید که نمی تواند به او بگوید، گلی خشکیده را از دیوار اتاق آویزان می کند و تا آن روز ۲۵ گل بر دیوار آویخته است و مرد کوتاه قد هر گاه که زنی را دوست دارد و نمی تواند بگوید ستاره ای را در شیشه اش می اندازد.

شروع فیلم با صدای اوست، او بدون این که دیده شود، درباره علاقه دختران زیادی به خودش و هیکلش و... حرف می زند، وقتی دوربین او را نشان می دهد، پشت موتور سوار شده است و خطاب به راننده موتور حرف می زند. نه از آن خوش تیپی ادعایی خبری است و نه هیکل و.... .

داستان فیلم، داستان پرکششی است. شخصیت پردازی و بازی ها هم قابل قبول است و در کلیت با فیلم موفقی رو به رو هستیم، اما این پرسش کماکان به قوت خود باقی است آیا این فیلم که اغلب در جشنواره ها با استقبال رو به رو می شوند، می توانند در فضای سینمای ایران که ستاره ها و چهر های زیبا میدان دار آن هستند، توفیقی بین تماشاگران کسب کند؟

تجربه در ایران نشان داده است که اغلب فیلم های طنز مورد استقبال قرار می گیرند و پرفروش ترین فیلم های چند سال اخیر اغلب طنز بوده اند. اگر هم در میان فیلم ها ی پرفروش فیلم هایی غیر طنز هم بوده، فیلم هایی بوده که اغلب تماشاگران با شخصیت های ان امکان همذات پنداری داشته اند.

فیلم هایی چنین تاثرآور با شخصیت هایی خاص که بیینده ایرانی نتواند با آن ها همذات پنداری کند، معمولا از فروش خوبی برخوردار نمی شود. با این حال عجیب این جاست که چنین فیلم هایی نمی توانند در ایران پروانه نمایش بگیرند.

هیچ نظری موجود نیست: