۱۳۸۷ مرداد ۲۶, شنبه

فیلم شوالیه تاریکی نقد فیلم



شوخی نکن، بتمن

«بتمن» چیزی بیشتر از یک داستان مصور (کامیک‌بوک) نیست. اما «شوالیه تاریکیِ» کریستوفر نولان فیلمی فراموش‌نشدنی و یک تراژدی جذاب و سرگرم‌کننده است که می‌تواند قلب‌تان را سخت به تپش انداخته و شما را به حیرت اندازد. نولان کاراکترهایی را به وجود آورده که ما می‌توانیم دوستشان بداریم، نگران‌شان باشیم، در غم و غصه آن‌ها شریک باشیم و یا این‌که از آن‌ها متنفر باشیم. و همه این‌ها بخاطر اجرا، کارگردانی، فیلمنامه و کیفیت بسیار بالا و بی‌عیب و نقص مسائل فنی و یک گروه تولید خارق‌العاده و بی‌نظیر است.
«شوالیه تاریکی» یک حکایت ساده‌انگارانه، سطحی و کلیشه‌ای از رویارویی خیر و شر نیست. البته در این‌جا هم خیر و شر وجود دارد، بتمن خیر و آدم خوب داستان است و جوکر شر و آدم بد ماجراست. اما بتمن بیشتر از آن‌چه که وانمود می‌کند و سعی در پنهان نمودن خود در سایه دارد، پیچیده و البته سردرگم و سرگشته به نظر می‌رسد: او در هیاهوی گاتهام‌سیتی و ساکنین آن و در کنار شغل و حرفه‌اش مترصد به دام انداختن عامل یا عاملین مرگ پلیس‌ها و مردم است. و اما جوکر بیشتر از یک آدم رذل و شرور به نظر می‌رسد. در واقع او یک مِفیستوفِلس یا خود شیطان است که اعمال و رفتارش را به شکلی کاملا شیطانی طراحی و اجرا می‌کند و مخالفینش را به بدترین شکل نابود کرده یا تحت فشار و تنگنا قرار می‌دهد. ساختار فیلم بر اساس حکایت لجر بنا شده است. آیا لجر می‌تواند اولین برنده جایزه اسکار پس از مرگ (پس از پیتر فینچ برای فیلم «شبکه» در سال1976) باشد؟ الهام‌بخش واقعیِ قدرت، جذابیت و تاثیرگذاری نقش جوکر شخصیت و کاراکتری تحت همین عنوان در یک اثر کلاسیک صامت به اسم «مردی که خندید» (پل لِنی) محصول 1928 است. دلقک‌بازی، لوده‌گری‌ها و همینطور گریم چهره‌اش بیشتر از هرچیز غلوآمیز بوده و نوعی شلختگی و بدلباسی محسوب می‌شود.

تیم برتون برای اولین بار، بتمن را به سینما آورد. این فیلم در سال ۱۹۸۹ و با بازی مایکل کیتون در نقش بتمن و جک نیکلسون در نقش جوکر ارائه شد. این فیلم بعد از فیلم سوپرمن که قبل از این ساخته شده بود، دومین فیلمی بود که قهرمانی را به روی پرده سینما آورد و از آن روز به بعد نسخه های سینمایی متفاوتی از مجموعه کمیک استریپ های بتمن ساخته شد. فیلم بتمن (۱۹۸۹) به کارگردانی تیم برتون، چون اولین در سینما بود و تازگی داشت، فیلم بسیار خوبی از آب در آمد و دارای ارزش های هنری بالایی بود که آن فیلم را جاودانه کرد. بخصوص با بازی فوق العاده جک نیکلسون در نقش جوکر، آدم پست و بد ذاتی که از هیچ چیزی ترس و ابایی ندارد و خرابکاری را دوست دارد و دشمن قسم خورده بتمن هم هست، این نقش جاودانه شد.

تیم برتون برای اولین بار، بتمن را به سینما آورد. این فیلم در سال ۱۹۸۹ و با بازی مایکل کیتون در نقش بتمن و جک نیکلسون در نقش جوکر ارائه شد. این فیلم بعد از فیلم سوپرمن که قبل از این ساخته شده بود، دومین فیلمی بود که قهرمانی را به روی پرده سینما آورد و از آن روز به بعد نسخه های سینمایی متفاوتی از مجموعه کمیک استریپ های بتمن ساخته شد.

همانطور که توضیح داده شد بعد از این فیلم چند نسخه دیگر از بتمن درست شد که اکثرا فاقد ارزش های هنری بودند و صرفا جهت گیشه ساخته شده بودند. تا اینکه کارگردانی نوپا و جوان در سال ۲۰۰۵ فیلمی را با نام بتمن آغاز می کند (batman begins) درست می کند. این فیلم مانند هیچ کدام از فیلم های قبلی نیست و در حقیقت در فیلم جوکری وجود ندارد که بتمن بخواهد با او درگیر شود و بتمن در عوض با چندین خرابکار رو به رو است. ارزش هنری فیلم بالا بود و نقد های تحسین برانگیز زیادی را دریافت کرد. از جمله اینکه راجر ایبرت در نقدش بر این فیلم می گوید “این همان بتمنی است که من سالهاست منتظرش هستم، فیلمی قابل پذیرش تر، این فیلمی است که من نمیدانستم که باید منتظرش باشم یا نه، به این خاطر که نمی دانستم آیا تاکید بیشتر بر داستان و شخصیت ها و کم اهمیت جلوه دادن قسمت های اکشن، همان چیزی بود که این فیلم لازم داشت. فیلم به صورت دراماتیکی شما را سرگرم می کند”.

کریستوفر نولان که قبل از این فیلم، یادگاری را در سال ۲۰۰۰ ساخت که در جشنواره ساندانس از آن بسیار استقبال شد و نام کریستوفر نولان را بر سر زبان ها انداخت. بعد فیلم “بی خوابی” را در سال ۲۰۰۲ با بازی آل پاچینو و رابین ویلیامز ساخت. در سال ۲۰۰۵ بمتن را ساخت و در سال بعد از آن فیلم پرستیژ را. اما پروژه بعدی او ادامه ای بر فیلم بتمن بود به نام “شوالیه تاریکی”. اما اتفاق غیر منتظره ای که بعد از اتمام ساخت این فیلم روی داد، مرگ تراژیک هیث لجر بازیگر نقش جوکر بود. اوایل سال ۲۰۰۸ جسد او را در آپارتمانش در نیویورک پیدا کردند و معلوم شد که بعد از استفاده بیش از حد از مواد مخدر جانش را از دست داده است. همین رویداد کافی بود تا نام این فیلم دهن به دهن همه جا بپیچد و همه از شوالیه تاریکی و جوکر حرف بزنند.

فیلم که جمعه این هفته در آمریکا اکران می شود، پیش بینی می شود که به عنوان یکی از پرفروشترین فیلم های دنیا رکوردها را جابه جا کند. فیلم چند نکته مثبت را در دست دارد. یکی اینکه شناخت همه اعم از مردم و منتقدان از کارگردان آن یعنی کریستوفر نولان و اینکه می دانند او کسی است که به اصطلاح فیلم بد نمیسازد و فیلم هایش را باید دید و اما دیگری که فکر نکنم کسی از آن بی خبر باشد، بازی فوق العاده هیث لجر در نقش جوکر است. به نظر بسیاری از منتقدان سینمایی بازی او را میتوان هم تراز با بازی جک نیکلسون دانست و شاید هم حتی بهتر از او. اطرافیان او همه عارض این نکته هستند که او برای این نقش تلاش زیادی کرد، به طوری که خود جوکر شده بود و دیگر نقش بازی نمی کرد. این گفته در مصاحبه خودش هم که در هیمن پرونده قرار داده شده است صادق است. هیث لجر قبلا برای فیلم اسکاری کوهستان بروکبک نامزد اسکار شده بود و بخاطر نقش های خوبی که در این اواخر اجرا می کرد، نوید ظهور بازیگر بزرگی را در آینده می داد که متاسفانه با مرگ او همه چیز بهم خورد. نکته دیگری درباره بازی او اینکه تمام همبازی هایش در فیلم شوالیه تاریکی بر این نکته تاکید می کنند که اجرای او شگفت انگیز است و حتی برای او جایزه اسکار را هم پیش بینی می کنند. باید صبر کرد و دید که آیا هیث لجر می تواند با بازیش مردم را در سینماها میخکوب کند؟ در ادامه گزیده ای از دونقد که توسط پیتر تراورس از مجله رولینگ استون و کرک هانیکات از هالیوود ریپورتر نوشته شده است را برایتان شرح میدهم.

شوالیه تاریکی، یک آدرنالین خالص است. بازگشت کارگردان، کریستوفر نولان و گذاشتن تمام تجربیاتش در داستانی تاریک با مبارزاتی تن به تن ضرباتی تکان دهنده و تعلیقی میخکوب کننده است. نولان یکی از کارگردانان باهوش عصر ماست.

کرک هانیکات منقد هالیوود ریپورتر در تعریفی از فیلم می نویسد. شوالیه تاریکی، یک آدرنالین خالص است. بازگشت کارگردان، کریستوفر نولان و گذاشتن تمام تجربیاتش در داستانی تاریک با مبارزاتی تن به تن ضرباتی تکان دهنده و تعلیقی میخکوب کننده است. نولان یکی از کارگردانان باهوش عصر ماست. او فیلم هایش را روی کاراکترها و ایده ها بنا می کند و شوالیه تاریکی هم از این قاعده مستثنی نیست.

ایده های این فیلم درباره جهان جنایتکاران و پلیس ها جدید نیستند اما در مفهوم یک فیلم کمیک بوکی (comic book) آنها با وضوحی شفاف تر و تکان دهنده تر به داخل رینگ آمده اند یا اینطور بگویم که شما از فیلم های اسکورسیزی انتظار طراحیهایی اخلاق گرایانه دارید و درفیلم بتمن آنها با قدرتی مضاعف به خانه شما حمله ور می شوند.” و در ادامه می گوید “شوالیه تاریکی در اطراف اندیشه های ما بین قهرمان و آدم شریر در منطقه ای خاکستری، جایی که وجدان اجتماعی و فردیت با هم تصادم دارند، سیر می کند.

نولان و همکار نویسنده اش جاناتان، روی داستانی از کریستوفر نولان و دیوید اس گویر کار می کنند، و آن قهرمانی بتمن بروس وین (بازگشتی توانا توسط کرستین بیل) به یک شمشیر دو لبه می ماند. جوکر دیوانه و بسیار خطرناک (با بازی مرحوم هیث لجر) خیابانهای شهر گاتهام (gotham) را پاک می کند، کارتل های جنایتکاران را به حیواناتی بسیار بد ذات تر تبدیل کرده است، همه چیز را به دست گرفته است و به آن ماشین روز رستاخیزش متوسل می شود و عدالتی خارج از عدالت اجتماع را برای خود بر می گزیند. پس چه کسی یا چه چیزی او را کنترل می کند؟

پوشش اول را اریک رابرتز می دهد که با مردی هنگ کنگی به اسم چن هان درگیر می شود. بتمن می آید و او را از میان بر می دارد، اما باز او و دارو دسته اوباشش به این خاطر که دیگر توان مقابله ندارند دست به دامن مردی می شوند که که هیچ قانونی ندارد و همه را به جان هم می اندازد. جوکر هم از این دارودسته بر علیه بتمن استفاده می کند. و در این ماجرا او خودش را به بتمن نزدیک می کند، همانند یک عروس نسبت به داماد. او داد میزند “تو من را کامل می کنی” او چهره اش را تغییر می دهد و با مردی روبه رو می شود که لباسی شبیه به غواصان به تن دارد و به او می گوید “تو هم مثل من آدمی غیرمعمول هستی” جوکر، همه را دوچهره می بیند، حتی بتمن را. وقتی که با یک شیطان خالص روبرو می شوید، و اینجا نوعی خلوص در نقش جوکر است که تابحال ندیده ایم. معنی جوکر تحت فشار دادن بتمن است.

نولان با گنجاندن ایده هایش در شش سکانس عمده اکشن که با دوربین های imax گرفته شده است، خلاقیت خودش را نشان داده است. کریستین بیل هم نقش خود را به خوبی و با تمرکز فروانی که روی بتمن کرده است، ارائه داده است.” هانیکات در ادامه درباره فروش فیلم می گوید “باید منتظر باشیم که شوالیه تاریکی در روز اول رکورد فروش را بشکند و همه را به شگفتی وادارد. شوالیه تاریکی از آن دسته فیلم هایی است که بعضی از بینندگان ممکن است فیلم را چندین و چندین بار ببینند و این خود یکی از نکات مثبت فیلم است. هیچ کس با اولین بار دیدن فیلم نکات کلیدی و مهم فیلم نامه را نمی بیند و بیشتر به بازی حیرت انگیز لجر و جذابیت فیلم مجذوب می شود.

جوکر آخرین نقش کامل هیث لجر است که در ۲۸ ژانویه هنگام بازی در فیلم the imaginarium of doctor Parnassus به کارگردانی تری گیلیام، فوت کرد. او بازیگری است که نوع بازی اش مانند فیلم های کوهستان بروکبک و من آنجا نیستم، آن طوری نیست که محبوب همه شود.

پیتر تراورس منتقد مجله رولینگ استون مینویسد. جوکر آخرین نقش کامل هیث لجر است که در ۲۸ ژانویه هنگام بازی در فیلم the imaginarium of doctor Parnassus به کارگردانی تری گیلیام، فوت کرد. او بازیگری است که نوع بازی اش مانند فیلم های کوهستان بروکبک و من آنجا نیستم، آن طوری نیست که محبوب همه شود. بعد از پیتر فینچ که در سال ۱۹۷۶ بعد از بازی در فیلم شبکه فوت کرد و بعد از آن اسکار را صاحب شد، شاید لجر دومین نفر باشد که بعد از مرگش مجسمه را به خانه ببرد. بازی لجر در نقش جوکر هیچ گونه نقطه سیاهی ندارد، نهاد او کاملا شیطانی ست. او را هنگامی ببینید که به یک پارتی می رود و آن را به هم میزند و به معشوق بتمن نزدیک می شود و او را دست می اندازد. سادیسم درونی جوکر نامحدود است و می گوید که “من هرج و مرج رو دوس دارم”. فیلم سورپرایزی است که شاید آن را در رویاهایت می دیدی. سعی کن از رویاهایت آن را بیرون بکشی”.

قهقهه‌هایش در برابر دشمنانش مو بر اندام تماشاگران راست می‌کند. او فقط به دنبال انتقام گرفتن و آزار رساندن یا نابودی دشمنان و مخالفینش است. رفتار او بی‌نهایت خشونت‌آمیز و بیمارگونه است که می‌تواند ناشی از زورگویی‌ها و رفتار خشن پدرش در دوران کودکی‌اش باشد. او در جایی در اواخر فیلم در یک طرح و برنامه شیطانی از دو نفر در قسمت بارِ کشتی دعوت می‌کند تا با او بروند تا قبل از این‌که آن‌ها به واسطه شغل سخت و طاقت فرسای‌شان خودشان را به نابودی بکشانند او خودش این کار را با آن‌ها انجام دهد. در قاموس او ترحم و دلسوزی جایی ندارد. او در سرتاسر فیلم در فکر توطئه و به زانو درآوردن جبهه مخالف و قدرتمندش، بتمن (کریستین بیل)، فرماندار گوردون (گری اولدمن) و یک وکیل دادگستری ایالتی، هاروِی دِنت (آرون اِکهارت) بوده و مترصد لحظه‌ای غفلت و لغزش اخلاقی از سوی آن‌هاست. اما در پایان، افسانه اصول اخلاقی آسیب‌ناپذیر و غیر قابل نفوذ بتمن، بر خلاف انتظار تماشاگران تا حدودی مورد تهدید قرار می‌گیرد.
بخاطر گروه بازیگران بسیار قوی و کارآمد و عوامل اجرایی قدرتمند و حرفه‌ای و همینطور بخاطر این‌که فیلم به جلوه‌های ویژه منحصر بفرد و خارق‌العاده خود اجازه نمی‌دهد تا درام انسانی جاری در فیلم را تحت‌الشعاع قرار دهد، ما ابتدا از این درام عمیق و ژرف‌اندیش غافلگیر و شگفت‌زده شده و سپس به شکل عمیقی تحت تاثیر فیلم قرار می‌گیریم. اِکهارت در نقش دِنت خارق‌العاده ظاهر شده. کاراکتر اِکهارت در فیلم سرنوشت ناخوشایند و غم‌انگیزی پیدا می‌کند. او از یک انسان معقول و دوست‌داشتنی به آدمی نابکار و بدسیرت تغییر ماهیت پیدا می‌کند تا فرجام و سرنوشتی بی‌نهایت تلخ و ناگوار داشته باشد. اِکهارت نیز با تیزهوشی و با استفاده از ویژگی‌های نقش استثنایی‌اش به خوبی استعدادهایش را نشان داده است. هر آنچه که در این فیلم اتفاق می‌افتد جز اتفاقات معمولی و مرسوم یک فیلم کامیک‌بوک بوده و از ویژگی‌های ذاتی آن به شمار می‌رود که البته این بار به بهترین شکل به روی پرده منتقل شده است. به همین خاطر «شوالیه تاریکی» به سرعت به درون ما نفوذ کرده و ما را به سوی خود جذب می‌کند.
جلوه‌های ویژه فیلم فوق‌العاده است. جلوه‌های ویژه بیشتر روی انفجارها و چند سکانس نهایی فیلم متمرکز شده است. با این حال در طول فیلم شاهد صحنه‌هایی باشکوه و پر از جزئیات دقیق و کاملا طبیعی هستیم. لوکیشن‌های فیلم در شیکاگو قرار دارند، اما نولان از به تصویر کشیدن مکان‌های شناخته شده و معروفی مثل لنگرگاه ماریا سیتی، ساختمان Wrigley یا چشم‌اندازهای شهری به شکلی آگاهانه و تعمدی اجتناب ورزیده است. با این حال اهالی شیکاگو بسیاری از مکان‌های شهر، بویژه خیابان لازال و Lower Week Drive را تشخیص خواهند داد. فیلم نولان یک فیلم سفرنامه‌ای نیست که به دنبال جذابیت‌های شهری و توریستی باشد. در واقع نولان، توده‌ای عظیم و خراب‌آبادی از آسمانخراش‌ها را به تصویر کشیده و سکانس‌های مهم و کلیدی فیلمش را نیز در برج ناتمام و عظیم Trump فیلمبرداری کرده است. بتمن از فراز ساختمان‌های مرتفع و سر به فلک کشیده و آسمانخراش‌ها مدام تغییر مکان می‌دهد و به این سو و آن سو می‌رود، انگار که به وسیله شبکه‌ای از سیم‌ها و کابل‌های نامرئی در آسمان معلق باشد.

فیلم طرح داستان کم و بیش پیچیده‌ای دارد از جمله تلاش‌ها و توطئه‌های جوکر برای تحقیر و به شکست کشاندن نیرو‌های منتسب به بتمنو فرماندار گوردون و همینطور آشکار نمودن هویت و زندگی اسرارآمیز بتمن. او برای رسیدن به هدفش که همان ضربه‌زدن نهایی به بتمن است، گوردون و دِنت را در فهرست اصلی هدف خود قرار داده و در کنار آن شروع به نقشه کشیدن و طرح توطئه‌ای بیرحمانه و ناجوانمردانه برای به شکست کشاندن رابطه عاشقانه بزرگ زندگی بروس وین می‌کند. طبق این برنامه یا توطئه هاروِی دِنت عاشق و دلباخته راشل ادواردز (مگی گیلنهال) می‌شود. حیله‌ها و ترفندهای جوکر بسیار سنگدلانه و بیرحمانه هستند، و البته در این میان او از هویت واقعی بتمنهیچ اطلاعی ندارد. فیلمنامه کریستوفر نولان و برادرش جوناتان عمیق، حساب شده و تا حدودی شاعرانه است و درست همان چیزی ست که ما از این دو نفر انتظار داشتیم.
دو کاراکتر فرعی بسیار مهم و تاثیرگذار در فیلم وجود دارد که نقش آن‌ها به شکل استادانه‌ای توسط دو بازیگر بزرگ، مورگان فریمن و مایکل کین، ایفا شده است. فریمن در نقش دانشمند نابغه‌ای به اسم لوسیوس فاکس ظاهر شده است. کسی که بروس وین را مامور تشکیل مرکز ستاد فرماندهی مخفی کرده و در ضمن مخالف شیوه استراق سمع از شهروندان گاتهام سیتی توسط اوست. در ضمن عقاید و مواضع او اشاره مستقیمی به مفاهیم و عقاید سیاسی متداول و رایج در دنیای امروز دارد. کین هم نقش آلفرد، سرپیشخدمت وفادار بروس وین را بازی کرده است. او کسی ست که وین را بیشتر از هر کس دیگری در این دنیا می‌شناسد و اوراق و مدارک بسیاری درباره او، زندگی و گذشته‌اش در دست دارد.
نولان، همچنین قسمت قبلی، «بتمن می‌آغازد» (2005) را هم کارگردانی کرده که یکی از بهترین قسمت‌های مجموعه بتمن به شمار می‌رود. او با این فیلم به نقاط تاریک و جزئیات بیشتری از خاستگاه و نژاد و همچنین انگیزه‌ها و دلایل بروس وین برای زندگی مخفی، دو هویت بودنش و الزام‌هایش پرداخت. اکنون در آخرین فیلم از این مجموعه کمی بیشتر به جوکر معطوف شده و گذشته و زندگی او را هم مورد توجه قرار داده است. البته در «شوالیه تاریکی» به دوران کودکی بتمن اشاره چندانی نمی‌شود، اما ما حتما تصاویر کودکی او و خانواده‌اش را از فیلم قبلی به خوبی به یاد داریم و به خوبی می‌دانیم که این نبرد و کارزار میان دو آدم بالغ و بزرگسال است. شاید خودِ آن‌ها _ بتمن و جوکر _ هم به طور غریزی سرمنشاء مشکلات رفتاری را که ناخواسته بدان مبتلا شده‌اند را می‌فهمند و متوجه هستند. رویدادها و وقایع فرازمینی در قلمرو ژانر کامیک‌بوک اساسی‌ترین مساله به نظر می‌رسد. «مرد عنکبوتی2» ممکن است به خوبی اوج و همینطور ویژگی سنتی و قراردادی فیلم‌های ساخته براساس قهرمانان کامیک بوک را نشان می‌دهد اما در فیلمی مثل «پسر جهنمی2» (2008) هم کارگردان با آزادی و دست باز علایق و سلایق خود را در به تصویر کشیدن تصورات و رویاهایی که روزی ناممکن به نظر می‌رسید به کار برده است. اما در حال حاضر «مرد آهنی» و در جایگاهی بالاتر، «شوالیه تاریکی» عمق و معنای بیشتری به این ژانر بخشیده‌اند و عمیق‌تر و ژرف‌تر به داستان‌های کامیک‌بوک نگاه کرده‌اند. سازندگان «شوالیه تاریکی» به خوبی متوجه بوده‌اند که این داستان‌ها در کنار وجه سرگرم‌کنندگی‌شان درباره ترس‌ها، احساسات، بیم امید و تردیدهای انسانی نیز هست. و خاستگاه و منشاء افسانه بتمن را باید در فیلم نوآر جست که این مساله به اهمیت بیشتر فیلم می‌افزاید.
نولان در دومین بتمن‌اش آزادی عمل بیشتری نسبت به کارگردان‌های قبلی این مجموعه داشته و تغییرات و دگرگونی‌های مثبتی اعمال کرده است. او محدوده احساسات بشری بروس وین را گسترش داده و به عمق نگرانی‌ها، دلواپسی‌ها، تردید‌ها و رنج‌های یک انسان نفوذ کرده و به نگاه تازه‌ای به این اسطوره شکست‌ناپذیر ادبیات و سینمای آمریکا دست یافت

هیچ نظری موجود نیست: