منتقد: راجر ایبرت
کارگردان: پیتر برگ / نویسندگان: وینسنت انگو و وینس جیلیگان / بازیگران: ویل اسمیت، جیسون بیتمن، ادی مارسن و چرلایز سرون / مدت زمان: ۹۲ دقیقه / درجه بندی: PG-13 برای سکانسهای اکشن تخیلی، خشونت و زبان فیلم
سالها منتظر این فیلم بودم: فیلم ابرقهرمانی که در آن فعالیتهای ابرقهرمانها در دنیای واقعی نتایجی منطقی دارد. قهرمانان دیگر همیشه ماشینهای تصادفی را رها میکنند، شیرهای آتشنشانی را میشکنند، پمپ بنزینها را منفجر میکنند و پلها پشت سرشان فرو میریزند ولی هیچ گاه برنمیگردند تا این خسارات را رفع کنند. اما جان هنکاک قهرمان فیلم “هنکاک” چیزی را رها نمیکند. یک حرکت قهرمانانه ۷ میلیون دلار برای او آب میخورد، در دادگاه صدها شکایت علیه او مطرح میشود و وقتی با پرتاب کردن یک وال به گل نشسته به دریا جان آن را نجات میدهد، میتوان شرط بست که خسارت قایق بادبانی که وال روی آن میافتد از او گرفته میشود.
“هنکاک” آخرین ویترین نمایش ویل اسمیت است، که در آن نقش مردی خمار و مست را بازی میکند که قدرتهای فوقالعاده و خماری فوقالعادهای دارد. هنکاک کارش را به خوبی انجام میدهد، اما همیشه پیامدهایی نیز دارد، مانند زمانی که جان مردی را نجات میدهد که اتومبیلش در حال برخورد با یک قطار است، اما این کار او باعث خرابی قطار میشود. چیزی که او به آن نیاز دارد یک مدیر روابط عمومی خوب است. خوشبختانه مردی که او جانش را نجات میدهد دقیقاً همین است. او ری امبری (جیسون بیتمن، پدرخوانده در فیلم “جونو”) است، و ری یک فکر بکر دارد: او کار هنکاک را با تغییر کامل وجهه او نزد مردم جبران میکند. اگر به نظر میآید این قدر فیلم کمدی و مضحک است، این طور نیست. فیلم لحظات خنده دار زیادی دارد، اما اسمیت از بازی کلیشهای هنکاک خودداری میکند و او را جدی، اندیشمند و افسرده شکل میدهد.
امبری که در روابط عمومی نابغه است هنکاک را برای شام به خانهاش دعوت میکند تا با همسرش مری (چرلایز سرون) و پسرش ارون (جی هد) آشنا شود. مری در اولین ملاقاتش با هنکاک نگاه عجیب و نافذی به او میاندازد. در دومین و سومین ملاقات نیز همین اتفاق میافتد. خیلی خب، خیلی خب، تا اینجا: متوجه شدیم. یک نگاه عجیب و نافذ پس از دیگری. او و مری نوعی خاطره با یکدیگر دارند، اما هنکاک چیزی در این مورد نمیداند و مری نیز صحبتی در این مورد نمیکند.
مری چیزهای زیادی را مخفی میکند، اگرچه خدا را شکر، او بالاخره لب به دهان میگشاید و فیلم قسمت دومی ندارد. من فاش نمیکنم که او چه گفت، چون سورپرایز او قسمتی از سرگرمی فیلم است. من مایلم در مورد این صحبت کنم که ری به هنکاک آموزش داد که از جملههایی نظیر “متشکرم” و “کارت عالی بود” استفاده کند، دیگر از آسمان یک دفعه به سمت زمین پرواز نکند و ماشینهای ۱۰۰ هزار دلاری را خراب نکند. ری همچنین ظاهر او را عوض میکند: هنکاک به جای لباس بی ریختش، یک لباس چرمی براق میپوشد و صورتش را اصلاح میکند. این کار را با ناخنهایش نیز انجام میدهد.
هنکاک تا آنجایی که میداند ۸۰ سال پیش در شهر میامی پدیدار شده است. او زیاد چیزی نمی داند. او نمیداند قدرتهایش را از کجا به دست آورده و یا چرا هیچ گاه رشد نمیکند. او در سرعتی بیشتر از صوت میتواند پرواز کند، می تواند یک لوکوموتیو در حال حرکت را متوقف کند، ماشینها را به اطراف پرتاب کند، و به طور کلی، میتواند تمام کارهایی را که سوپرمن میتواند، انجام دهد، اما نه به همان اندازه ظریف، تمیز و مؤدبانه. بخشی از اصلاحش شامل این میشود که قانونمند شود و یک مدت زندانی شود، اگرچه رئیس پلیس برای کمک گرفتن از او در یک ماجرای گروگانگیری در بانک او را از زندان احضار میکند. (در زندان یک نفر به اسم من مونتین است که نباید کاغذها را میخواند، وگرنه هرگز هنکاک را قربانی خود قرار نمیداد.)
مدت کمی پس از ماجرای گروگانگیری بانک مری رازش را فاش میکند، هنکاک کم کم در مورد خودش سؤالات عمیقی میپرسد، و فیلم دچار چرخش عجیب و نافذی میشود. من وارد این قسمت نمیشوم، فقط این را بگویم که اصل و مبدأ داستانهای ابرقهرمانان مرتباً من را در فکر فرو میبرد، و هنکاک در این مورد پیشروتر از همهشان است. حتی مری، که آن همه چیز را در مورد او میداند، چیز زیادی را نمی داند، و من به هر تماشاگری که بگوید هنکاک از کجا به وجود آمده، یک سکه ده سنتی براق میدهم.
در هر حال، این موضوع چندان اهمیتی ندارد. حدس میزنم او به یک طریقی به وجود آمده باشد، و ممکن است این حدس به اندازه توضیح خود فیلم مضحک و نامعقول باشد. هنوز هم معتقدم، “هنکاک” لحظات شادی دارد، اما شاید این کمی از اوایل فیلم را نابود کرده باشد. اسمیت کاراکتر را دقیقتر از آنچه باید باشد شکل میدهد، اعتماد به نفس کاراکتر را تقلیل و تمایل او به یادگیری را افزایش میدهد. جیسون بیتمن در نقش یک مدیر روابط عمومی تشویقکننده و امیدوار است و چرلایز سرون باعث شده احساس عجیب و نافذی در موردش داشته باشیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر